loading...

آئین مستان

متن روضه صبح تاسوعا,روضه صبح تاسوعا,صبح تاسوعا,متن مداحی صبح تاسوعا,مداحی صبح تاسوعا,متن روضه شب تاسوعا,روضه شب تاسوعا,شب تاسوعا,متن مداحی شب تاسوعا,مداحی شب تا

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 523 زمان : نظرات (0)

 

دارم با یه حالی میرسم کنار تنت

تو رو مثل مادرم چه بی هوا زدنت

فدای این چشمای خونیت

فدای اون زخم پیشونیت

بیا بریم تا خیمه که راهی نیست

پاشو بریم آرومه جونم

بدون تو من سرگردونم

 برادرم بعد از تو پناهی نیست

پاشو ای تنها کس و کار من بیا برگردیم علمدار من

مدد یا عباس........

میبینی که جون من دیگه رسیده به لب

 برای من از رباب حلالیت بطلب

 بهش بگو مشکم شد پاره

 نبود با من راه چاره

غم یه دنیا رو سرم آواره

 داداش برو خیمه که دیره

 برادرت داره میمیره

 الهی که زینب نشه آواره

شده ذکر من فقط وا اما

شکسته پهلو رسیده از راه

 سلام ای جانم سلام ای جانان سلام ای زخمی

سلام مادر جان


 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 333 زمان : نظرات (0)

 

جولان میده ، توی میدون داره فرمان میده

پسر ابوتراب با شمشیرش

دوباره به غائله پایان میده

قدم میزنه ، توی میدون داره علم میزنه

لشکر دشمن رو بهم میزنه

سرنوشت جنگو رقم میزنه

یل حیدر نسب ، افتخار عرب

 ای خدای ادب جان

قمر رو زمین ، یل اُم البنین

 تویی شور آفرین جان

یا اباالفضل ...

پرچم داره ، توی دستاش علمو محکم داره

میمنه تا میسره تو دستاشه

میون معرکه ها سردمداره

چقدر محشره ، وقت جنگش میگن خود حیدره

یه سر و گردن از حریفش سره

به تمام معنا یه جنگ آوره

شیر نام آوره ، یه تنه لشکره

 از همه برتره جان

امیر صف شکن، فاتح تن به تن

که شده عشق من جان

یل حیدر نسب ، افتخار عرب

 ای خدای ادب جان

قمر رو زمین ، یل اُم البنین

 تویی شور آفرین جان

یا اباالفضل ...

عنوان داره ، خون حیدر تو رگاش جریان داره

وقتی کشتی نجات حسین باشه

میشه گفت عباس هم سکان داره

چه با هیبته ، مثل باباش حیدر قَدَر قدرته

ضربه ی شمشیرش چه پُر سرعته

چی بگم در وصفش ته جرأته

دست مشکل گشا ، ساقی کربلا

 به همه مقتدا جان

بی حد و بی عدد ، ذکرمه تا لحد

 ابوفاضل مدد جان

یل حیدر نسب ، افتخار عرب

 ای خدای ادب جان

قمر رو زمین ، یل اُم البنین

 تویی شور آفرین جان

یا اباالفضل ...

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 503 زمان : نظرات (0)

 

تو تک سواری تو یلی ، یا اباالفضل بن علی

مثل علی بی مثلی ، یا اباالفضل بن علی

ریشه کن لشکر کفر ، شور اَحلی من عسلی

معنی خیرالعملی ، یا اباالفضل بن علی

من ابالفضلی ام و عاشقم احساسی ام

مثل رقیه منم حضرت عباسی ام

... یابن الحیدر ، یا اباالفضل ...

ذکر من امشب بی عدد ، یا ابوفاضل مدد

هم از ازل تا به ابد ، یا ابوفاضل مدد

خدا همین که آفرید به دلم مُهر تورو زد

به نام تو خورده سند ، یا ابوفاضل مدد

من اباالفضلی ام و نوکر یار حسین

میشم عاقبت به خیر با علمدار حسین

... یابن الحیدر ، یا اباالفضل ...

صاحب عنوان ادب ، شیر قتال العرب

جمع عطوفت و غضب ، شیر قتال العرب

دشمن به قدرتت میگه مرحبا یا لَلعجب

ای یل هاشمی نسب ، شیر قتال العرب

من اباالفضلی ام و مستم شیدایی شدم

اعتبارم اینه که غلام سقا شدم

... یابن الحیدر ، یا اباالفضل ...

بردی دلم رو زیر دِین ، کاشف الکرب الحسین

تو جمع حزن عالمین ، کاشف الکرب الحسین

ماه بنی هاشمیون ، دلربایی نور عین

جذبۀ بین الحرمین ، کاشف الکرب الحسین

من ابالفضلی ام و از همه دل کنده ام

گدای آل علی به قمر من بنده ام

... یابن الحیدر ، یا اباالفضل ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 645 زمان : نظرات (0)

 

تشنه بودیم بوی آب می رسید از علقمه

از تو نخلا می رسید رایحه فاطمه

از میون گرد و خاک سمت حرم می رسید

بابا گریون قد خم روی لباش زمزمه

با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم

عمومونو کشتن همینو کم داشتیم

عمو جونم تا تو بودی سر و سامونی داشتیم

تو که رفتی چش گریونی داشتیم

بعد تو بیچاره شدیم دنبال زینب همه آواره شدیم

بی گوش و گوشواره شدیم

با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم

عمومونو کشتن همینو کم داشتیم

رفتی و رفت دشمنت سمت حرم صف به صف

ناله ها و ضجه ها می رسید از هر طرف

تا عمود خیمتو دستای بابا کشید

عمه میزد بر سرش دستشو رو به نجف

عمه هزار بار مُردخیمه گرفت آتیش

همه میگن بابا چرا نیاوردیش

عمه هزار بار مُردخیمه گرفت آتیش

عمه میگه داداش چرا نیاوردیش

عمو جونم تا تو بودی دشمنامون می ترسیدن

تا تو رفتی چشم تو رو دور میدیدن

ماها گریون بودیمو اونا همش میخندیدن

با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم

عمومونو کشتن همینو کم داشتیم

اشک باباست که نشوند ما رو به روز سیاه

بی قرار و تشنه و بی کسه و بی پناه

جای خالیت میکِشه پنجه به زخم دلش

اون دمی که قاتلش میرسه تو قتلگاه

چشمتو دور دیدن غارتمون کردن

سر بسته باید گفت همه چیو بردن

عمو جونم تا تو بودی چاره داشتیم

کی لباس پاره داشتیم

تو که رفتی سر به صحراها گذاشتیم

پا برهنه روی خارا پا گذاشتیم

با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم

عمومونو کشتن همینو کم داشتیم

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 908 زمان : نظرات (0)

 

تو زمین خوردی و خوردند زمین اهل حرم

شانه خالی مکن از بار سفر همسفرم

انقدر تیر به تو خورده که پاشیده شدی

شده اعضایِ تو پاشیده شبیه جگرت

به خداوند که غارت زده ام بعد از تو

سرم آماده ی ذبح است فتاده سپرم

آسمان بر سرم آواره شدی میبینی

تکه تکه به زمین ریخته ای ای قمرم

دوش تو جایِ رقیه ست پر از تیر شده

رحم بر چشم تو او کن و چشم ترم

با جوانان بنی هاشم علی را بردم

دست تنها تن پاک تو چگونه ببرم

سفت کردم خواطین گره ی معجر را

همه دلشوره گرفتن ز طرز خبرم

رفتی و بی سر و پاها همگی شیر شدند

فاطمیاتِ حرم بعد تو تحقیر شدند

پای آن پیکر پاشیده ی تو پیر شدند

با عقیله سر یک پوشیه درگیر شدند

دیدی با رفتنت ، چه خاکی شد سرم

دشمن چه بی حیا ، داره میره حرم

اینا از ما یه چیز میخوان

این قوم فتنه خیز میخوان

 که بعدِ تو بزارم بگم

 اینا از ما کنیز میخوان ..

تا حالا تو دنیا کسی ندیده من گریه کنم

ولی برا غربت تو حالا میخوام زار بزنم

گفتی بودی علمداری کنم ولی نشد ..

برای شش ماهت کاری کنم ولی نشد ..

تو و گریه منو خجالت ، علم رو زمین

همه رفتن برایِ غارت پیش من بشین

هر کاری کردم آب و ببرم ولی نشد ..

شده به قیمت دست و سرم ولی نشد ..

داره زینب میره اسارت حرم رو ببین

همه رفتن برایِ غارت پیش من بشین

شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش

هر که آمد نیزه ای میکاشت رویِ پیکرش

کار دنیا را ببین کارش به مشک افتاده است

او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش

مشک را تا خیمه ها هر طور میشد رساند

حرمله نگذاشت با تیری که زد بر ساغرش

زینب کبری همان کوه حیا مجبور بود

بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش

روضه ی علی از کنار خیمه میبینید حسین

در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش

غیرت الله است یعنی میرود بر نیزه ها

تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2385 زمان : نظرات (0)

 

تا روی خاک پا کشیدی برادر

ان شاءالله هیچوقت برادرت جلوت جون نده ها

تا روی خاک پا کشیدی برادر

تنهایی منو دیدی برادر

با این خجالتی که تو چشاتِ

داری خجالتم میدی برادر

دیدن هی پاهاشُ جمع میکنه   هی خودشئ جمع میکنه

دارم تمنا میکنم ، اباالفضل

چشامُ دریا میکنم ، اباالفضل

خودم میرم از زیر پایِ لشکر

دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل

 چرا دستاتُ پیدا میکنم؟! آخه این دستا قیامت سبب شفاعت امت مادرمه مادرم با این دستا کار داره ..

رسید بالاسرش ، شاید درست نباشه این لفظ شاید به دور از شان امام باشه اما ببخشید دیگه واژه ای نبود این داغ انقدر سنگینِ نوشتن ابی عبدالله گریه زیاد کرد کربلا ..

کنار بدن قاسم جوری گریه کرد از حال رفت بالاسر علی اکبر بلند گریه میکرد وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء اما بالاسر عباس دیگه گریه نمیکرد داد میزد .. صرخ الحسین .. چی میگفت؟!..

رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم

بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم

این دوتارو من کاری ندارم ، این دوتا خیلی اذیت نمیکنه گرچه روضه ست ، اما بعدیش جا داره آدم داد بزنه بعدیشو غیرتی گوش میده

رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم

بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم

پاشو یه کاری کن ببین محاصره ست حرم

ببین همه دور حسین حلقه زدن .. ببین دارن به خیمه ها نگاه بد میکنن ..

پاشو بریم حرم،  عمویِ خیمه

نذار بریزه آبرویِ خیمه

بعد زمین خوردنِ تو یه لشکر

نگاهشون رفته به سوی خیمه

بالاسرت خیلی خرابه حالم

دارن میخندن عزیزم به نالم

داری منو تنها میذاری اما

دلت میاد اسیر بشه سه سالم!

ببین قیامتِ ، حرم مهیای اسارتِ

تنها چیکار کنم ، حرمله اینجا فکر غارتِ

دارن میرن حرم ، ببین قیامتِ

یه ساله یه عده منتظرِ امشبن .. یه عده منتظرن شب تاسوعا برسه .. بذار راحت بگم حتی یه عده فردا شب خیلی حال گریه ندارن ، میره تا ظهر عاشورا فردا شب سنگینیِ شب دعا و شب مناجاتُ شب قرآنُ شب احیاس .. اما امشب شب گریه ست ..

سقایِ دشت کربلا اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل

حیفم اومد ؛ شب تاسوعا شب ساعتُ زمانُ خستگی نیست . حرم اباالفضل میری نگاه به ساعت میکنی مگه !! اصلا زمانُ نمیفهمی ..

رسید کنار شریعه ، دست برد زیر آب (خیلی این چند بیت بهت میچسبه تورو خدا دل بده) حیفه شب تاسوعا از دستت بره ..

دریا کشید نعره ، صدا زد مرا بنوش

عباس به آب رو نزد آب رو زد به عباس .. آب التماس میکرد یه ذره لباتُ تر کن

دریا کشید نعره صدا زد مرا بنوش

غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش

وقتی که آب را به رویِ آب ریختی

آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش

عبارت میگه ورمل الماء علی الماء .. سوال دارم ، چرا نفرموده چرا نمیگه ابی عبدالله آبُ ریخت رو آب؟! ورمل الماء علی الماء یعنی آبُ آوورد بالا محکم زد رو آب به قول یه اهل دلی میگفت انگار میخواست به آب یه سیلی بزنه

وقتی که آب را به رویِ آب ریختی

آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش

گفتی به آب ، آب چه بی غیرتی برو

بی آبرو ، به ریختن آبرو مکوش

آوردمت به نزدِ دهان تا بگویمت

بشنو که العطش رسداز خیمه ها به گوش

تو موج میزنیُ علی اصغر از عطش

گاهی به هوش می آید گاهی رود زِهوش

در آب پا نهادمُ بر خود زدم نهیب

گفتم بسوز از عطشُ آب را منوش

باالله بود زِ رشته‌ی عمرم عزیزتر

این بند مشک را که گرفتم به روی دوش

یکی از القاب اباالفضل ،اَبَاالقِربَه ست ..  چرا به عباس میگن اَبَاالقِربَه ، یعنی پدر مشک چرا به عباس میگن پدر مشک ؟! چون وقتی دستاشُ زدن مثه پدری که بچشُ بغل میکنه مشکُ داد تو شکمش خودشُ انداخت رو مشک همه‌ی حواسش به مشکِ مبادا این مشک پاره بشه ..

نوشتن چهار هزار تیر انداز نه تیرانداز معمولی نه سرباز معمولی .. موکلین شریعه چهارهزار تیرانداز آموزش دیده بودن .. رو کنده ی زانو همه یه هدف داشتن .. الله اکبر ..

اون شمر ملعونُ اون شبث ملعون گفتن نباید این آب به خیمه ها برسه .. هرکی هر کاری میتونه بکنه .. کار به جایی رسید من این یه جمله‌ی مقتل بیچارم میکنه یه مرتبه دیدن فَوَقف العَباس مُتَحیِرا .. دیدن عباس متحیر ایستاد .. چرا متحیر؟! یک نگاه کرد دید مشک آبُ زدن .. آب داره رو خاک میریزه .. دیگه جلوتر نرفت نمیتونه برگرده دست نداره مشک نداره نمیتونه جلو بره چه کنه متحیر شد ..

این یک تیکه‌ی مقتلُ کار دارم ، توروخدا نگاه به صدای من و سینه‌ی خسته‌ی من هرکی هرجوری میتونه من هیچی نگه نمیدارم برای فردا شب همین امشب شب عاشورایِ ما است جوری برای عباس بمیریم که هیچکس نمرده ..

یک نگاه کرد دید دیگه راه به جایی نداره نه شمشیری نه نیزه ای نه مشکی نه آبی نه دستی ، شمر ملعون گفت آب تموم شد قصه ش ، دستم که نداره .. برید کار عباس رو تموم کنید .. اینو مقتلُ العباس مینویسه .. میگه میرفتن عده عده میرفتن دور عباس بدون شمشیر بود اما فرار میکردن .. شمر یقه‌ی یکی رو گرفت گفت مگه نمیگید دست نداره مگه نمیگید مشک آبشُ زدن مگه نمیگید بدن پر از تیره پس چرا کارشو تموم نمیکنید ؟! از اسب نمیندازیدش پایین .. از مادرش عذر میخوام یه نانجیب گفت شمر دست نداره شمشیر نداره اما دوتا چشم داره .. یه جوری نگاه میکنه زهرت آب میشه .. هیچکس جرات نداره جلو بره تا این چشما هست تا شنید چشماش هست ، صدا زد حرمله بیا .. یه کاری میکنم دیگه جایی رو نبینه .. تیرُ زد .. سر عباس رفت عقب .. یه جمله بگم روضه رو خوندن به جایی رسوندن که کلاه خود افتاد سر برهنه شد یه جمله میخوام بگمُ باهم داد بزنیم لا اله الا الله

عبارت مقتل اینو میگه ففلق حامته .. یه جوری عمودُ زد تا ابرو متلاشی شد .. از بالای اسب ...

یه سول دارم وقتی با صورت خورد زمین ، تیر کجا رفت .. سر عباسُ متلاشی کرد .. حسین ...

وقتی ابی‌عبدالله رسید یک دقیقه منو نگاه کنی من حرفمو زدم هر شهیدی که میومد بالاسرش با یک دست سر رو از روی خاک برمیداشت اما رسید کنار عباس آروم شمشیرشُ گذاشت زمین سرُ گذاشت رویِ زانوهاش .. یک نگاه کرد دید یک چشم با تیر از بین رفته .. تیر رو آروم از چشم زخمی در آوورد .. با گوشه‌ی آستین خون هارو پاک کرد .. دید چشم سالم داره گریه میکنه صدا زد تو چرا گریه میکنی من بی برادر شدم ؟! (من باید گریه کنم تو چرا گریه میکنی)

یه جمله گفته منو بیچاره کرده گفت حسین دارم برای شما گریه میکنم چرا برای من ؟! آخه الان شما سر منو از روی خاک برداشتی .. اما یک ساعت دیگه .. هیچکس نیست سر شما رو برداره ....حسین ...

عباس جان حق داشتی گریه کنی آقا حق داشتی گریه کنی هیچکس نبود سر حسینتُ برداره .. یه خواهر داشت زینب اومد برسه سر رو برداره ، اما دیر رسید به گودال .. وقتی رسید که

سری به نیزه بلند است در مقابل زینب

هر کی گره به کار داره .. شبِ باب الحوائجِ .. بیار دستتُ بالا .. فرمود هرجا روضه ی عموجانم عباس رو بخونن میام .. بیار دستتُ بالا :

یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..

 

 

 

تعداد صفحات : 9

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 38
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 637
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 3,822
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 40
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 3,822
  • بازدید ماه : 3,822
  • بازدید سال : 1,318,855
  • بازدید کلی : 19,824,683